شعرخوانی آقای محسن کاویانی

تعداد بازدید : 10 | تاریخ انتشار : 12 اردیبهشت 1403 17:23 | مدت زمان : 00:03:49 | دسته بندی : فرهنگ و هنر

آن روزها دستِ پدرها بس که خالی بود یک مشهدِ ساده برامان خوش خیالی بود از چاه‌های نفت سهمِ ما علاءالدین از عیشِ دنیا سهمِ ما چایِ ذغالی بود کفش دو خط میخی و آتاری و تیله دار و ندارم کارتهای فوتبالی بود عکسِ حرم را بوسه می‌زد کودکی‌هایم عکسی که روی سکّه‌های صد ریالی بود عکسی که هر شب پیشِ چشمِ مادرم تا صبح تنها دلیلِ گریه‌های دارِ قالی بود دستِ پدر از قلکِ من بود خالی‌تر آری همیشه مادرم بُغضَش سُفالی بود گاهی پدر از طُرقبه می‌گفت اما حیف هر سال جیبِ او دچارِ خشکسالی بود نه اهل مشهد نه ولیکن ریشه‌ام آنجاست جایی که شوق سالهای نونهالی بود همراه اتوبوس بنزِ سیصد و دو ، گاه می‌رفت تا مشهد دلم! بَه بَه! چه حالی بود! آقا نوارِ (( لاله ی خوشبو رضا )) بُگْذار فامیلیِ آقای راننده وصالی بود یک فرفره ، یک زنجبیلِ پیچی و یک عطر سوغاتِ خوبِ روزهای خردسالی بود با پرده‌ی نقاشی صحن حرم عکسی انداختیم و من لباسم خال خالی بود یخمک بدستم بود و میرفتم حرم سرمست لب‌هام غرق خنده‌های پرتقالی بود با اولین پرواز امروز آمدم مشهد جای منِ آن روزها بدجور خالی بود مادر! دوباره گم شدم در کوچه‌ی سرشور کو آن مسافرخانه‌ای که این حوالی بود مادر! به جای تو زیارت کردم آقا را بابا! هوای طرقبه امروز عالی بود https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=55824