داستان زندگی صاحب برند میهن
میدونی، به نظرم داستان زندگی هر آدمی یه جذابیت خاصی داره. مثلاً تا حالا فکر کردی داستان زندگی یه پسری که از سن کم کارشو شروع کرده تا یه روزی یه کارآفرین بزرگ بشه، چه چالشهای عجیبی میتونسته داشته باشه؟ این پسر آذری، اهل روستای کندروده و وقتی نوجوون بود تصمیم میگیره که برای کار و کسب تجربههای جدید، روستای خودشو ترک بکنه و به تهران بیاد. یه چرخ دستی میگیره و دور میدون آزادی شروع به فروختن بستنی میکنه. اما بعضی روزا مجبور بوده تا ۲۵ کیلومتر این چرخ دستی رو هل بده تا به آدمهایی که توی کارخونههای اطراف کار میکردن هم بستنی بفروشه. کمکم شیرینی بستنیهای ایوب پایداری، یعنی همین نوجوون قصه ما، به دهن کوچیک و بزرگ مزه کرد و بعدش تونست یه کارگاه کوچیک بستنی توی اسلامشهر بزنه و بعد از چند سال، بالاخره کلید تولید بستنی کارگاهی رو زد. ولی حرکت چرخ رویاهای این جوون به اینجا ختم نشد و عشقی که به کارآفرینی داشت باعث شد برند بزرگ میهن رو تأسیس بکنه. درست فهمیدی! این داستان خیالی نبود و داستان ایوب پایداری تا رسیدن به افتتاح کارخونه میهن بوده. حالا میدونی چرا به نظرم قصه این مرد بزرگ جذابه؟ چون این مرد با وجود تمام مشکلات و سختیهای مسیرش، نهتنها خاطرات دوران بچگی ماها رو شیرین کرده، بلکه برای بیشتر از ۳۵ هزار نفر هم اشتغالزایی کرده. تو چی؟ فکر میکنی بعداً داستان زندگیتو چطور تعریف میکنن؟
کار آفرینی,کسب و کار,ایوب پایداری,میهن,کارآفرین از نگاه شما