حسن بنی عامری : دیگر رمان هام را به هیچ ناشر خصوصی سانسورچی خود فروخته نمی دهم

حسن بنی عامری
حسن بنی عامری

پایان دوران ناشرسالاری و نویسنده کشی با شورش نویسندگان مستقل پیشنهادم برای «داستان نویسانِ ایرانیِ مستقلِ آزاده» یی که نمی خواهند برده ی هیچ «ناشر» و هیچ «سانسورچی» و هیچ «استادِ متینِ تاریخ مصرف دار» ی بشوند این است که : «زندگی را با تمام وجودتان تجربه کنید و فقط از ادراکات و کشف و شهود شخصی خودتان بنویسید. از هر کلاس داستان نویسی با هر تضمینی پرهیز کنید. به هیچ کس «استاد» نگویید، که استاد در درون شماست، اگر می خواهید صاحب نگاه و سبک شخصی خودتان بشوید. در گَعده های ادبی و جلسه های نقد و جمع های خودمانی فقط خودتان بمانید و شبیه هیچ کس نشوید، حتا اگر به ضررتان تمام شود. قلم تان را به هیچ سفارش و سفارشگر خودی و غیرخودی نفروشید، چون شما قرار است فقط از دل و برای دل خودتان بنویسید. نسخه ی بدل هیچ نویسنده ی مشهوری نشوید، که اصلش را در تاریخ ادبیات مان همیشه موجود داریم. فریب بازار داغ «ژانرنویسی» را نخورید و فقط داستانی را بنویسید که کامل شبیه خودتان باشد. به هر سانسوری، چه خصوصی چه دولتی، تن ندهید. رک تر بگویم. کتاب تان را به هیچ «ناشر ایرانی» نسپارید، که قراردادشان فقط «قرارداد بندگی» است. و امضا کردنش «فروش فکر و تن» است به «ناشر» و به «سانسورچی» و به تمام آن ها که از قِبَل «تفکر شخصی و ناب شما» خیلی بیش تر از شما بهره می برند. روزگار عاقبت یک روز به کامِ ما «داستان نویسانِ مستقلِ آزاده ی ایرانی» هم خواهد چرخید، اگر بدانیم نباید «تن به هر ذلتی» بدهیم، خصوص «ذلت چاپ کتاب» در دورانِ «ناشر سالاریِ» دهه ی اولِ سالِ 1400 شمسی. از طرف : جنبش ادبی «ما» شنبه، اول شهریور 1404 ساعت 4 صبح بریده یی از متن «بهره کشی نوین از نویسنده در عصر ناشر سالاری»، موجود در اینستاگرام، فیس بوک، یوتیوب، ویرگول، و بلاگفا در وبلاگ مجنون مست حسن بنی عامری

حسن بنی عامری,منتقد ادبی,داستان های فارسی,مافیای ادبی,جنبش ادبی ما

توضیحات

پایان دوران ناشرسالاری و نویسنده کشی با شورش نویسندگان مستقل پیشنهادم برای «داستان نویسانِ ایرانیِ مستقلِ آزاده» یی که نمی خواهند برده ی هیچ «ناشر» و هیچ «سانسورچی» و هیچ «استادِ متینِ تاریخ مصرف دار» ی بشوند این است که : «زندگی را با تمام وجودتان تجربه کنید و فقط از ادراکات و کشف و شهود شخصی خودتان بنویسید. از هر کلاس داستان نویسی با هر تضمینی پرهیز کنید. به هیچ کس «استاد» نگویید، که استاد در درون شماست، اگر می خواهید صاحب نگاه و سبک شخصی خودتان بشوید. در گَعده های ادبی و جلسه های نقد و جمع های خودمانی فقط خودتان بمانید و شبیه هیچ کس نشوید، حتا اگر به ضررتان تمام شود. قلم تان را به هیچ سفارش و سفارشگر خودی و غیرخودی نفروشید، چون شما قرار است فقط از دل و برای دل خودتان بنویسید. نسخه ی بدل هیچ نویسنده ی مشهوری نشوید، که اصلش را در تاریخ ادبیات مان همیشه موجود داریم. فریب بازار داغ «ژانرنویسی» را نخورید و فقط داستانی را بنویسید که کامل شبیه خودتان باشد. به هر سانسوری، چه خصوصی چه دولتی، تن ندهید. رک تر بگویم. کتاب تان را به هیچ «ناشر ایرانی» نسپارید، که قراردادشان فقط «قرارداد بندگی» است. و امضا کردنش «فروش فکر و تن» است به «ناشر» و به «سانسورچی» و به تمام آن ها که از قِبَل «تفکر شخصی و ناب شما» خیلی بیش تر از شما بهره می برند. روزگار عاقبت یک روز به کامِ ما «داستان نویسانِ مستقلِ آزاده ی ایرانی» هم خواهد چرخید، اگر بدانیم نباید «تن به هر ذلتی» بدهیم، خصوص «ذلت چاپ کتاب» در دورانِ «ناشر سالاریِ» دهه ی اولِ سالِ 1400 شمسی. از طرف : جنبش ادبی «ما» شنبه، اول شهریور 1404 ساعت 4 صبح بریده یی از متن «بهره کشی نوین از نویسنده در عصر ناشر سالاری»، موجود در اینستاگرام، فیس بوک، یوتیوب، ویرگول، و بلاگفا در وبلاگ مجنون مست حسن بنی عامری