شعری در رثای امیرسیف میرمظفر خورشیدی

Sherekordi
Sherekordi

میر الهی همدانی (عمادالدین محمود همدانی) شاعر و تذکره‌نویس ایرانیِ مقیم هند در سدهٔ یازدهم هجری است که با زبانِ اشراقی و رویکردِ رمزگونه، پل میان ادبیات خراسانی و مکتب هندی می‌سازد. اثر مهم او، قصیده‌ای رثایی در مدح و نورانیت، به سوگی از امیرسیف میرمظفر خورشیدی ارتباط می‌دهد و از طریق استعاره‌های خاک و نور، پیوند تاریخ محلی لرستان با سلسله صفوی را به نمایش می‌گذارد. دیدگاهِ عرفانی_تاریخی او بر حافظهٔ منطقه‌ای زاگرس و هویتِ اتابکان لرستان تأکید می‌کند و نشان می‌دهد چگونه مرگ می‌تواند به معراجی معنوی تبدیل شود. پژوهش‌ها او را محورِ تقاطعِ زبانِ دربارِ عصر صفوی با رموزِ عرفان نوری می‌دانند و تأکید می‌کنند که او در ترکیبِ قصیده‌سرایی و تذکره‌نویسی، مایهٔ جدیدی برای بررسی ادبیات فارسی در دورهٔ صفوی فراهم آورده است. خاک الوار است نوری خفته از آن زیر خاک سیف را وقتی که آرد از قلافش آن امیر پور خورشید است آن مطلوبه‌ی بوطاهری از نژاد حضرت شه از نیایی با ضمیر فوج فوجِ نُهصَدی یاهویِ یاحق گُفتن اش سر به تاجِ پادشاهی، خَسروِ صاحب‌سریر تیغَش آن زاده‌اتابک، شعله هرسو می‌جهد می‌شود روشن جهانَ‌ز آن فروغِ بی‌نظیر خاکِ او گنجینه‌یِ اَنوار و اسرارِ خداست هرچه از خاکش بِرویَد، نور باشد یا اثیر ار زخاکِ مَزرعَش یک دانه‌ای آید به بار می‌شود هر دانه خورشیدی، جهان پر از مُنیر می نگویم خاکِ او خاکی زمینی، گویَمَش: خاکِ او عَرشِ برین است، خاکِ مردانِ کَبیر گَر به خاکَش ریزَد از چشمَم دو قَطره اشکِ خون لاله‌زاری می‌شود همچو گلستان دلپذیر حلقه‌یِ وصلِ کراماتِ تو ارزانیش باد هَر که را باشَد مَجالی، هر که را اُفتد مسیر قصیده میر الهی همدانی در رثای امیرسیف میرمظفر خورشیدی "بر پایه‌ی نسخه‌ی دیوان چاپ قاهره و منابع تاریخی قرون یازدهم تا سیزدهم هجری قمری / شهلا مظفری این پژوهش به تحلیل ادبی و تاریخی قصیده‌ای از میر الهی همدانی (عمادالدین محمود همدانی) می‌پردازد که چند سال پس از درگذشت امیرسیف میر مظفر خورشیدی، از بازماندگان خاندان اتابکان لرستان، سروده شده است. این اثر در نسخه‌ی چاپ قاهره‌ی دیوان میر الهی جایگاه برجسته‌ای دارد و بازتابی است از پیوند میان عرفان ایران‌زمین و حافظه‌ی تاریخی دودمان‌های محلی زاگرس در عصر صفوی و پساصفوی. واژگان کلیدی: میر الهی همدانی، امیرسیف م

امیرسیف الوار,میرمظفر,میرشاهوردیخان,لرکوچک,اتابکان

توضیحات

میر الهی همدانی (عمادالدین محمود همدانی) شاعر و تذکره‌نویس ایرانیِ مقیم هند در سدهٔ یازدهم هجری است که با زبانِ اشراقی و رویکردِ رمزگونه، پل میان ادبیات خراسانی و مکتب هندی می‌سازد. اثر مهم او، قصیده‌ای رثایی در مدح و نورانیت، به سوگی از امیرسیف میرمظفر خورشیدی ارتباط می‌دهد و از طریق استعاره‌های خاک و نور، پیوند تاریخ محلی لرستان با سلسله صفوی را به نمایش می‌گذارد. دیدگاهِ عرفانی_تاریخی او بر حافظهٔ منطقه‌ای زاگرس و هویتِ اتابکان لرستان تأکید می‌کند و نشان می‌دهد چگونه مرگ می‌تواند به معراجی معنوی تبدیل شود. پژوهش‌ها او را محورِ تقاطعِ زبانِ دربارِ عصر صفوی با رموزِ عرفان نوری می‌دانند و تأکید می‌کنند که او در ترکیبِ قصیده‌سرایی و تذکره‌نویسی، مایهٔ جدیدی برای بررسی ادبیات فارسی در دورهٔ صفوی فراهم آورده است. خاک الوار است نوری خفته از آن زیر خاک سیف را وقتی که آرد از قلافش آن امیر پور خورشید است آن مطلوبه‌ی بوطاهری از نژاد حضرت شه از نیایی با ضمیر فوج فوجِ نُهصَدی یاهویِ یاحق گُفتن اش سر به تاجِ پادشاهی، خَسروِ صاحب‌سریر تیغَش آن زاده‌اتابک، شعله هرسو می‌جهد می‌شود روشن جهانَ‌ز آن فروغِ بی‌نظیر خاکِ او گنجینه‌یِ اَنوار و اسرارِ خداست هرچه از خاکش بِرویَد، نور باشد یا اثیر ار زخاکِ مَزرعَش یک دانه‌ای آید به بار می‌شود هر دانه خورشیدی، جهان پر از مُنیر می نگویم خاکِ او خاکی زمینی، گویَمَش: خاکِ او عَرشِ برین است، خاکِ مردانِ کَبیر گَر به خاکَش ریزَد از چشمَم دو قَطره اشکِ خون لاله‌زاری می‌شود همچو گلستان دلپذیر حلقه‌یِ وصلِ کراماتِ تو ارزانیش باد هَر که را باشَد مَجالی، هر که را اُفتد مسیر قصیده میر الهی همدانی در رثای امیرسیف میرمظفر خورشیدی "بر پایه‌ی نسخه‌ی دیوان چاپ قاهره و منابع تاریخی قرون یازدهم تا سیزدهم هجری قمری / شهلا مظفری این پژوهش به تحلیل ادبی و تاریخی قصیده‌ای از میر الهی همدانی (عمادالدین محمود همدانی) می‌پردازد که چند سال پس از درگذشت امیرسیف میر مظفر خورشیدی، از بازماندگان خاندان اتابکان لرستان، سروده شده است. این اثر در نسخه‌ی چاپ قاهره‌ی دیوان میر الهی جایگاه برجسته‌ای دارد و بازتابی است از پیوند میان عرفان ایران‌زمین و حافظه‌ی تاریخی دودمان‌های محلی زاگرس در عصر صفوی و پساصفوی. واژگان کلیدی: میر الهی همدانی، امیرسیف م