گذشتن سیاوش از آتش _ داستان سیاوش و سودابه از شاهنامه فردوسی _ شاهنامه خوانی

تعداد بازدید : 56 | تاریخ انتشار : 06 اردیبهشت 1403 05:03 | مدت زمان : 00:12:21 | دسته بندی : تحصیلات و یادگیری

علیرضا سلیمانی کارشناس آموزش ابتدایی ناحیه ۲ استان قم سیاوش از ازدواج زنی از سلاله گرسیوز با کیکاووس زاده شد. کیکاووس، سیاوش را به رستم سپرد؛ رستم، در زابلستان، سیاوش را آیین سپاه راندن و کشورداری آموخت. چون سیاوش از زابلستان به کاخ پدر بازآمد، کاووس وی را نواخت و به شادی آمدن فرزند جشنی برپا کرد. سودابه دختر شاه هاماوران و همسر کیکاووس، شیفته سیاوش شد چنان که در نهان، پیکی به سوی سیاوش فرستاد و او را به شبستان شاهی فراخواند؛ سیاوش نپذیرفت. روز دیگر، سودابه نزد شهریار رفت و از وی دستوری خواست که سیاوش را به شبستان بفرستند تا وی از میان دختران همسری برای خود برگزیند. سیاوش، به ناچار به شبستان رفت. در بار سوم، سودابه، سیاوش را به نزد خویش فراخواند اما سیاوش برآشفت و به تلخی از آنجا برخاست. سودابه، کاووس را باخبر کرد و سیاوش را متهم ساخت. کاووس، در این اندیشه بود که سیاوش را به کیفر گناه بکشد اما در آزمایش، شاه نخست جامه و دست سودابه را بویید و در آن بوی شراب یافت و در دست و بر سیاوش، بوی گلاب به مشامش رسید؛ و دانست که سودابه به ناراستی سخن گفته است و پسرش بی‌گناه است. خواست که سودابه را بکشد، از شاه هاماوران اندیشه کرد که به کین‌خواهی برخیزد؛ پس به سخن موبدان، آتشی برپا کرد که گناهکار را از بی‌گناه جدا سازد؛ سیاوش در این آتش رفت. سیاوش، این آزمایش را پذیرفت؛ و روز دیگر در آتشی که کاووس آماده کرده بود، با اسب شبرنگ خویش که بهزاد نام داشت، وارد شد و تندرست از آن بیرون آمد. چون شاه خواست سودابه را بکشد، سیاوش میانجیگری کرد و او را از این کار مانع شد. بعد از مدتی سپاه افراسیاب به سرحداد ایران حمله کرد شاه که در اندیشه رهایی از سیاوش بود و از سوی سودابه در آرزوی انتقام از او بود پس از درخواست سیاوش برای سپه سالاری لشکر شاه سریعا پذیرفت و او را همراه دیگر بزرگان مانند رستم دستان راهی نبرد با افراسیاب نمود.

گذشتن سیاوش از آتش