نویسنده کشی را تمام کنید، رفقای قدیمی نویسنده!
شیوا ارسطویی و کورش اسدی، بله می دانیم همه مان، خودشان زدند جان خودشان را گرفتند. یا یعقوب یادعلی، آره خب، دق کرد. اما نه با اراده ی خودش. وقتی هر سه شان مواجه شدند با طوفان نقدهای کوبنده ی برنامه ریزی شده، وقتی به هر سه شان باورانده شد که کتاب هاشان به چاپ های بعدی نمی رسد و هیچ مخاطبی ندارند، وقتی هیچ درآمدی از هیچ نشری و هیچ جای دیگری نداشتند، وقتی تمام باندهای مافیایی ادبی با دستور و با نقشه هایِ هماهنگِ همه جانبه برداشتند هر سه شان را تحقیر و مرعوب و منزوی و تنها کردند، وقتی هیچ دری از هیچ جا به روشان باز نشد، وقتی بی مخاطب ترین و غیرخودی ترین داستان نویس های معاصر در هر محفلی قلمداد شدند، وقتی توی آخرین جلسه ی نقد حضوری مطبوعاتی شان با وجیه ترین و با بی رحمانه ترین و با کوبنده ترین شکل ممکنِ نقادی با دست و به فرمان نفر اول و آن مزدوران منتقدِ آدمکشش به روح شان تیر خلاص زدند، دیگر از جسم نحیف شان چیزی باقی نمانده بود که بخواهند به این «زندگیِ پایان یافته» دل ببندند. آره خب. همه مان شنیدیم که کورش اسدی، مثل صادق مان هدایت، شیر گاز خانه اش را باز کرده بود تا دیگر چشمش به چشم قاتلانش نیفتد. یا شنیدیم شیوا ارسطویی را بعد از پنج روز در خانه اش متلاشی یافته اند تا دیگر هرگز وسوسه نشود برود در را به روی قاتلانش باز کند. یا شنیدیم یعقوب یادعلی رفت بیرون سیگار بکشد و دیگر هرگز برنگشت. اما آیا این خودکشی ها واقعا خودکشی است؟ یا یک جور آژیر قرمز است برای ما داستان نویسان دیگر، که هوشیار باشیم و تن ندهیم به فرار از تنی که نقشه اش را دارند داستان نویسان حقیر و بخیل و خونریز و روح فروش دیگر برامان طراحی اش می کنند. یک پیام دارم براتان ، رفقایِ قدیمیِ نویسنده ی نویسنده کُش! من از طرف شیوا ارسطویی و کورش اسدی و یعقوب یادعلی و از جانب تمام آن کسانی که در تمام این سال ها از تک تک شماها زخم های کاری روحی و جانی خورده اند، دو چشم شعله ورِهمیشه بازم، که از این به بعد تمام گذشته و اکنون شرربارتان را ناظر و افشاگر خواهم بود. و تا وقتی زنده ام، به هیچ کدام تان رخصت نمی دهم به روح هیچ داستان نویس رها و مستقل و ژانر ننویسِ دیگری تیر خلاص بزنید. منتظر آژیر قرمز بعدی من بمانید حسن بنی عامری، از طرف جنبش ادبی ما 23 مهر 1404
حسن بنی عامری,منتقد ادبی,داستان های فارسی,نویسنده کشی,جنبش ادبی ما