شهرآشوب ، قسمت اول
u_30379121
آیا اون سرداب ته باغ و اون چاه سیاهو ترسناکی که اونجا هست آیا نفرین شده بوده، گوهرتاج همسر حاج مصیب از کجا میفهمه که همراه با غروب آفتاب اونروز عمرش به پایان میرسه آیا بهش الهام شده بوده ... وقتی بخاطر حسادت یه موجود خوفناک که انگار از هزاران سال قبل تو درون این عرفریته خفته بوده و حالا بیدار میشده، بچه رو از چاه میارن بالا میرزا رضاقلی گزمه مشت بچه رو باز میکنه و ...
داستان,داستان های فارسی,قصه,قصه گویی