طراحی کاراکتری از گلستان سعدی
فاطمه فیروزی
گلستان سعدی دو درویش خراسانی مُلازم صحبت یکدیگر سفر کردندی. یکی ضعیف بود که هر به دو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار خوردی. اتفاقاً بر درِ شهری به تهمتِ جاسوسی گرفتار آمدند. هر دو را به خانهای کردند و در به گل برآوردند. بعد از دو هفته معلوم شد که بیگناهند. در را گشادند، قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت بُرده. مردم در این عجب ماندند. حکیمی گفت: خلاف این عجب بودی، آن یکی بسیارخوار بوده است، طاقت بینوایی نیاورد، به سختی هلاک شد. وین دگر خویشتندار بوده است، لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند. چو کمخوردن طبیعت شد کسی را چو سختی پیشش آید، سهل گیرد وگر تنپرور است اندر فراخی چو تنگی بیند، از سختی بمیرد
کاراکتر,طراحی کاراکتر,گلستان سعدی,حکایات سعدی