حسن بنی عامری : چرا نویسنده باید ضحاک باندهای مافیایی بشود؟ : نقد ادبی

حسن بنی عامری
حسن بنی عامری

چرا نویسنده باید ضحاک باندهای مافیایی بشود؟ نقدی بر داستان نویسانی که در این چند دهه به سلطنت مافیاهای ادبی گماشته شده اند داستان نویسی که خودش را در آثارش صدای پنهان و رسای مردم سرزمینش می داند، هرگز خطاب به دیگران برنمی دارد خودش را «جمع» ببندد و مثل «پادشاهانِ هر سرزمینی» به خودش بگوید «ما». که اگر بگوید، یا خودش دچار «توهمِ خودبزرگ بینی» شده، یا دیگران و مطامع شان او را به این توهم انداخته اند، یا خودش و آن دیگران به این توهم احتیاج دارند تا بتوانند با «صدرنشینیِ جعلی و پادشاه نمایانه ی او بر قله ی ادبیات داستانی ایران»، و «اصرار اغراق آمیز رسانه یی شان در پیشوا نشان دادن او»، «جامعه ی ادبی» و «نویسندگانِ جوانِ بی خبر از همه جا» و «شورشیانِ جسورِ مستقل» را به کُرنِش و تسلیم در برابر خواسته های سیاستمدارانه و غیرادبی خودشان وادار کنند. هدف «خاموشیِ صداهایِ متفکرِ تازه» و «صداهایِ متکثرِ عاصی» است در ادبیات. و همین طور «تثبیتِ قلم هایِ دور از تفکرِ بی خطری که نباید از حدودی خاص از نوشتنِ داستان عبور کنند»، تا همه «شبیه به هم و مطیع و رام» بار بیایند. و حالا دیگر چه بگویم من؟ فقط می گویم «ادبیات داستانی عرصه ی اندیشه های کشف و شهودآمیز است. و در همیشه ی تاریخ دور از شأن نویسنده بوده که تن بدهد به وسوسه های این دنیای فانی، تا او را حتا ذره یی از مقامِ والای نویسنده ی آزاداندیشِ متفکرِ مستقلِ جسورِ جاودانه دور کند.» برشی از متن «نویسنده پادشاه نمی شود»، که متن و فیلم کاملش در فیس بوک، آپارات، یوتیوب، ویرگول، و بلاگفا در وبلاگ «مجنون مست» حسن بنی عامری موجود است. #حسن_بنی_عامری #داستان_نویس_ایرانی #منتقد_ادبی #مافیای _داستان#ابوتراب_خسروی #مصطفی_مستور #مجید_قیصری #محمد_حسن_شهسواری #مهدی_یزدانی_خرم #محسن_مخملباف #علی_مؤذنی #جنبش_ادبی_ما #نویسنده_کشی

ابوتراب خسروی,مصطفی مستور,مجید قیصری,محمدحسن شهسواری,مهدی یزدانی خرم

توضیحات

چرا نویسنده باید ضحاک باندهای مافیایی بشود؟ نقدی بر داستان نویسانی که در این چند دهه به سلطنت مافیاهای ادبی گماشته شده اند داستان نویسی که خودش را در آثارش صدای پنهان و رسای مردم سرزمینش می داند، هرگز خطاب به دیگران برنمی دارد خودش را «جمع» ببندد و مثل «پادشاهانِ هر سرزمینی» به خودش بگوید «ما». که اگر بگوید، یا خودش دچار «توهمِ خودبزرگ بینی» شده، یا دیگران و مطامع شان او را به این توهم انداخته اند، یا خودش و آن دیگران به این توهم احتیاج دارند تا بتوانند با «صدرنشینیِ جعلی و پادشاه نمایانه ی او بر قله ی ادبیات داستانی ایران»، و «اصرار اغراق آمیز رسانه یی شان در پیشوا نشان دادن او»، «جامعه ی ادبی» و «نویسندگانِ جوانِ بی خبر از همه جا» و «شورشیانِ جسورِ مستقل» را به کُرنِش و تسلیم در برابر خواسته های سیاستمدارانه و غیرادبی خودشان وادار کنند. هدف «خاموشیِ صداهایِ متفکرِ تازه» و «صداهایِ متکثرِ عاصی» است در ادبیات. و همین طور «تثبیتِ قلم هایِ دور از تفکرِ بی خطری که نباید از حدودی خاص از نوشتنِ داستان عبور کنند»، تا همه «شبیه به هم و مطیع و رام» بار بیایند. و حالا دیگر چه بگویم من؟ فقط می گویم «ادبیات داستانی عرصه ی اندیشه های کشف و شهودآمیز است. و در همیشه ی تاریخ دور از شأن نویسنده بوده که تن بدهد به وسوسه های این دنیای فانی، تا او را حتا ذره یی از مقامِ والای نویسنده ی آزاداندیشِ متفکرِ مستقلِ جسورِ جاودانه دور کند.» برشی از متن «نویسنده پادشاه نمی شود»، که متن و فیلم کاملش در فیس بوک، آپارات، یوتیوب، ویرگول، و بلاگفا در وبلاگ «مجنون مست» حسن بنی عامری موجود است. #حسن_بنی_عامری #داستان_نویس_ایرانی #منتقد_ادبی #مافیای _داستان#ابوتراب_خسروی #مصطفی_مستور #مجید_قیصری #محمد_حسن_شهسواری #مهدی_یزدانی_خرم #محسن_مخملباف #علی_مؤذنی #جنبش_ادبی_ما #نویسنده_کشی