محشر نگاه یار از غزلیات طالب اردبیلی / غزل شماره 00146
غزل شماره 00146 استاد غزل موسی الرضا طایفی (طالب اردبیلی) با عنوان «محشر نگاه یار» سرشار از شور و حسرت و تلاطمهای درونیِ عاشقانه است. در این غزل، شاعر با زبانی پر از حس عمیق و کنایههای پیچیده، پرده از دردها و رنجهای پرشور دل خستهاش برمیدارد. در ابیات آغازین، تصویر جسمی خسته از خاطرات تلخ و دردناک به چشم میخورد که به علت غمها و سرزنشهای بیوقفه فرو میپاشد. این حس خستگی نه فقط جسم که روح و روان را نیز میآزارد و شاعر را به حالتی میرساند که درگیر آشوب و شوریدگی میشود. این تنش بین عقل و شور، بین رنج و امید، در بیت «چه کنم مشغله ی دل کمی از رنج بکاهد چو به سر مشعله افزوده غمم از چه کنم ها» به اوج خود میرسد؛ جایی که غم و دغدغهها همچون آتشی برافروخته، دل شاعر را میسوزاند و راهی برای فرار از این معرکه نمییابد. تصویر «قبا نازک گل پیرهن عاطفه مجلس» استعارهای ظریف و زیبا از شکنندگی و لطافت احساسات شاعر است که سالها با اشکها و شوریدگیها شسته شدهاند. این تجسم بیانگر تقابل ظریف عواطف شاعرانه با سختیهای روزگار است و حال و هوای عاشقانه-غمگین شعری را پررنگ میکند. متن کامل غزل: من به تن خستگی خاطره در چالش غم ها افتم از پا به نگه سرزنش کرده ستم ها این هجوم عجب هجو سر از حجوه ی دلبر رهنمون کرده ز سودای سوادش به الم ها چه کنم مشغله ی دل کمی از رنج بکاهد چو به سر مشعله افزوده غمم از چه کنم ها این قبا نازک گل پیرهن عاطفه مجلس عمری ام شسته ز شوریدگی از دیده به نم ها من زیادی طلب قصه ی هر وعده ی سودا رحلت از عزم سر آورده ام از واقعه کم ها گو که طوفان بلا گستردم یار به جانم تا رها سازدم اندیشه ز سودای صنم ها سر و سامان به چه ارزد که من از هرم نگاهش دور دوریست که در محشرم از رحل و حرم ها گر بیاسایم از این معرکه در سایه ی لطفش گسترد از طربم جانب فردوس قدم ها رستخیزم بدهد گو به یکی بذل اشاره بر تلافی که کند طالب خود را به کرم ها این غزل نه فقط بیانگر تلاطمهای عاشقانه بلکه تصویرگری از دوگانگی درد و امید است که شاعر با نثری شاعرانه و پرطنین به بهترین شکل به نمایش گذاشته است. امید که این شرح و شعر برای انتشار و معرفی شما به مخاطبان عزیز و دوستداران ادبیات، رضایتبخش و جذاب باشد. با کلیپ شعر طالب اردبیلی در خدمتتانیم
عشق,عشقم,شعر,غزلیات طالب اردبیلی,کلیپ عاشقانه