توی صف نونوایی دیدم گل رعنایی فکری به سرم زد  گفتم که همینه یک دفعه دل از کف رف تندی اومدم توو صف بی نوبتی کردم تا من رو ببینه او سنگکشو برداش رفت تا خونه ی باباش من هم عقب سر رفتم پی دلبر بردم ننه مو فرداش خواستگاری خونه آقاش دختر که منو دید زیر چشمی پسندید اما پدر زن نداشت میلی به دوماد زیاد گفت که دوتایی بریم آزمایش اعتیاد آزمایشو زود دادم انقده بودم توو کف نوبتو پیچوندمش وقت جواب توی صف برگه جوابو که دادم به بابا عروس جیغ زد و بالا پریدش شبیه خروس کاشکی جلوییم توو صف معتاد و بنگی نبود عادت بی نوبتی اینجا زرنگی نبود حالا که از ما گذشت بخت بد ما رو باش این عجله داد به من درس قشنگی به جاش شانس منم مثل گرگ توی میگ میگه نوبتو باید رعایت کنم من دیگه

صف,بی نوبتی,آهنگ,صادق آتشی,طنز موزیکال