یکی از روشهای وحشیانهی ولاد دراکولا برای کشتن اسیران، به میخ_کشیدن آنان بود به این صورت که میخی بزرگ را از بدن محکوم به مرگ عبور میدادند، و سپس میخ را بر زمین میکوبیدند و قربانی را به همان صورت رها میکردند تا کم کم جان دهد. برای نمونه هنگامی که سلطان محمد فاتح و سربازان عثمانی به دروازههای شهر ترگوویشته رسیدند، با دروازههای باز شهر روبرو شدند. شهر خالی از سکنه بود و جسد ۲۵ هزار سرباز عثمانی و مسلمان -بلغاری در مسیرهای شهر به میخ کشیده شده بود. جسد حمزه پاشا فرماندهی آنان نیز بر طولانی ترین میخ قرار داشت. با دیدن این صحنه، سلطان محمد که تاثیر روانی شدید این صحنه بر سربازانش را میدانست دستور به عقب نشنی داد، اما رادوی خوش چهره برادر ولاد سوم را همراه با نیروهای «سپاهی» و «ینی چری» به جای گذاشت. رادو توانست قلعهی بویناری محل اقامت ولاد دراکولا را محاصره کند. خود ولاد سوم توانست از محاصره بگریزد و همسرش با انداختن خود از بالای دژ خودکشی کرد. سپس سلطان محمد دوم رادو را «بیگ والاچیا» نامید. یکی از دلایل شکست ولاد سوم همکاری بویارها با رادو بود. برخوردهای بیرحمانهی ولاد با مخالفانش باعث شده بود آنان با عثمانیها همکاری کنند. هرچند این پایان کار نبود و ولاد باز هم به نبردهایش ادامه داد، اما جنگهای پی در پی باعث ورشکستگی او شد و دیگر نتوانست مواجب سربازانش را پرداخت کند. او سپس برای دریافت کمک از پادشاه مجارها به نزد وی رفت، ولی «کورفینوس» که قصد نبرد با عثمانیها را نداشت ولاد را دستگیر کرد و به زندان انداخت. وی که ارتدوکس بود در سال ۱۴۷۵ به پیشنهاد پادشاه مجارستان تغییر دین داد و کاتولیک شد و با دختر عموی پادشاه ازدواج کرد و از زندان آزاد شد. پس از درگذشت رادو در سال ۱۴۷۵، ولاد سوم به جمع آوری نیرو برای تسخیر والاچیا پرداخت. این بار پادشاه مجارستان به وی کمک کرد، اما اجل به وی مهلت نداد و در یکی از نبردهایش با عثمانیها کشته شد.
خون آشام,امپراطوری عثمانی,دراکولا,ولاد سوم,محمد فاتح,خون آشام