سریال ماکسیرا / پیمان / ترانهی زندگی قسمت 132 دوبله فارسی آدرس کانال یوتیوب مشکیمدیا https://www.youtube.com/c/MeshkiMedia آدرس کانال مشکی کاناپه https://www.youtube.com/c/MeshkiKanap... آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی https://www.youtube.com/c/MeshkiTurki آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو https://www.youtube.com/channel/UC-Bs... آدرس کانال مشکی ترکیسه https://www.youtube.com/channel/UC_bp... آدرس کانال مشکی ترکی4 https://www.youtube.com/c/MeshkiTurki... آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/MeshkiGemTV داستان قسمت آخر سریال حکیماوغلو. آتش و ایپک عروسی میکنند؟ https://youtu.be/FGVD7xRg-9o داستان قسمت آخر سریال معصومیت. اتفاق باورنکردنی: ادا با ایلکر عروسی میکند! https://youtu.be/pUdBLWpqdG0 بایرام به همراه بچه ها به کلوب می روند. خواننده آهنگ رپ می خواند. حسین کلافه می شود و میگوید که جای دیگری بروند، اما همه در حال رقص هستند. در کافی شاپ، مغازه تعطیل شده و کایا سالن را تمیز میکند. کمی بعد نیلای به آنجا می آید. او ساکت و ناراحت به نظر می رسد و ماهر علت را می پرسد. نیلای میگوید که یک خواستگار دارد که موقعیت مناسبی دارد و او منتظر جواب نیلای است. ماهر متوجه می شود که نیلای علاقه ای به آن شخص ندارد. نیلای میگوید که بالاخره باید ازدواج کند. ماهر میگوید که او باید با شخصی که دوستش دارد ازدواج کند و نباید با هرکسی ازدواج کند. کایا مخالف است و نیلای را به ازدواج تشویق میکند، اما ماهر با کلافگی میگوید که چنین اجازه ای نمیدهد و نیلای حتما باید با عشق و علاقه ازدواج کند. ماکسیرا و زینب که از فضای خانه کلافه هستند، به کافی شاپ می روند. ماکسیرا ناراحتی نیلای را میبیند و علت را از او میپرسد. نیلای در مورد خواستگار توضیح میدهد. ماهر برای اینکه حال همه بهتر شود، پیشنهاد میدهد که آهنگ بگذارد تا همگی برقصند و خوش بگذرانند. بایرام و بچه ها به خانه برمیگردند. حسین با زینب تماس میگیرد و متوجه می شود که آنها در کافه هستند. ماکسیرا و زینب در کافه مشغول رقصیدن هستند که حسین و کریم نیز سر می رسند. ماکسیرا و کریم با دیدن یکدیگر قیافه میگیرند. ماهر به عمد آهنگ تانگو میگذارد. ماکسیرا و کریم با حرص، با یکدیگر شروع به رقص میکنند و مدام به هم طعنه می زنند. زینب نیز با حسین مشغول رقص می شود. ماکسیرا به نیلای اشاره میکند که از حسین و زینب در حال رقص فیلم بگیرد. صبح روز بعد، خدیجه حسین را در حالی که لباس به تن ندارد و از اتاق زینب بیرون می آید،میبیند و متعجب می شود. او پایین رفته و با خوشحالی موضوع را به سهیلا میگوید. سهیلا نیز خوشحال می شود در خانه ملک، نیلای فیلم شب گذشته را به ملک نشان میدهد و میگوید که زینب و حسین با یکدیگر مشغول خوشگذرانی بودهاند. ملک عصبی می شود. زینب در آشپزخانه به ماکسیرا میگوید که شب گذشته حسین که مست بود به اتاق او آمده بود و قصد داشت با او بخوابد، اما زینب جلوی او را گرفته و یادآوری کرده است که او متأهل است و نباید به ملک خیانت کند. سپس خودش به اتاق حسین رفته و حسین در اتاق او خوابیده بود. زینب به ماکسیرا میگوید ک دیگر حسین را دوست ندارد و فقط حس ترحم نسبت به او دارد. کریم و حسین و بایرام حاضر شده و با هم بیرون می روند. همه نسبت به اینکه آنها به کجا می روند، کنجکاو