همه رفتند! داستان یک خانواده در غزه

تعداد بازدید : 32 | تاریخ انتشار : 15 اردیبهشت 1403 10:08 | مدت زمان : 00:01:55 | دسته بندی : فرهنگ و هنر

همه رفتند! بیایید یک داستان بشنویم... از شب متنفرم ... از تخت خواب متنفرم شب وقت اشک و گریه است وقتی که تصاویر تلفنم را مرور میکنم و خنده هایشان را می بینم چگونه مهربانی پدرم را فراموش کنم و نصیحت های برادر بزرگم حذیفه .. و همسر او که دوقلو باردار بود و دخترشان ریم که عروس خانه ما بود مادربزرگم و دایی هایم همه آنها رفتند